شوشتر
شنبه ۶ فروردین ۱۴۰۱
چه زود ششم شد. صبح راه افتادیم سمت شوشتر. سازه ها و آسیاب های آبیش معروفه. سر راه یه شهر ویس بود و بیست کیلومتر بعدتر شهر جدید رامین. تو محوطه سازه های آبی شوشتر در اصلی ورودی می گرفت و میتونستی یه آسیابو ببینی. هیچ توضیحاتی هم نزده بود. فقط بنر بارکد بود که هرکار کردم بارکدخوانم نمیخوندش.
ماکت همین مجموعه هم اونجا بود.
یه جا هم به جای آسیاب یه آقای بافنده بود که گلیم میبافت و میگفت پارسال ماهی سه میلیون و امسال ماهی پنج میلیون اجاره میده. هر گلیم رو هم سیصد کمتر نمیفروخت. میگفت خیلی طول میکشه ببافه. توزیع آب طوری تنظیم شده بود که چند آسیاب به حرکت در میومد. هر آسیاب هم یه اسمی داره.
سال 1314 هم بر اساس پتانسیل اینجا نیروگاه برق زدن.
از مجموعه که بیرون میومدی از کوچه بعد از پارکینگ
که به خانه های تاریخی راه داشت یه در به همین محوطه بود که ورودی نداشت ولی ۱۰۳ پله میخورد میرفت پایین.کلا منظره کلی هم از اینجا هم قشنگتر بود.
از اینجا صف قایق سواری اون طرف رو می دیدی که غلغله بود. این وسط از گرما داشتم میپختم دیدم بعضی از آقایون با این شلوار مشکی های پاچه گشاد دارن راه میرن، یکیشون پاچه اشو بالا زده بود و یه شلوار سفید دیگه زیرش داشت! یکیشون هم بلوز پشمی داشت!
عکس های اینجا تو گوگل مپ:
https://goo.gl/maps/GjfrNtPWbAMzWzz2A
بعدش در راه برگشت به اهواز طبق توصیه یکی از دوستان تو شهر ملاثانی بستنی با شیر گاومیش خوردیم. رفتیم بستنی مخصوص ملاثانی تاسیس ۱۳۵۶. بستنیش بافت نرم و سفیدی داشت ولی مزه خامه می داد.من خامه سفید دوست ندارم.رفتم سس شکلات بگیرم بریزم روش که گفت تموم شده. فروشنده گفت شیر گاو میش گرونه برای همین بستنی با شیر گاو و خامه گاومیشه.
بعد رفتیم بازار امام خمینی تو اهواز. کلا اون منطقه پر بازار بود. نصف وقت من به پیدا کردن سرویس بهداشتی رفت. خریدی هم نکردم. ساعت هفت هم رفتیم پارک جزیره لب کارون. دیدیم همینطور صندلی های پلاستیکی رو چمن ها هست. خوشحال از امکانات پارک برداشتیم و یک ساعت نشستیم. متعجب از رها بودن اینا تو محوطه. یه مادری هم میخواست از بچه لب کارون عکس بگیره این هی به ما نگاه میکرد و میخندید و دست تکون میداد. آخرش که اومدیم بریم، یه پسره اومد بهمون گفت صندلی ها کرایه ای بوده ولی هرچقد میخوای بده! بعدش رفتیم رستوران شام بخوریم. موسیقی زنده فارسی و عربی داشت و صداش کر کننده بود. دلم میخواد غذامو تو سکوت بخورم.
شوش
جمعه ۵ فروردین ۱۴۰۱
صبح ساعت ده بیدار شدم. امروز رفتیم شوش. اینجا آثار زبان عربی و دشداشه هنوز هست. مردم مهربونی داره که بدون درخواست کمکت می کردن ماشینو از چاله چوله های کوچه رد کنی. اول رفتیم مقبره حضرت دانیال نبی. زندگینامه اشو خواندم و جوگیر شدم کتابش رو بگیرم بخونم ببینم چیه. تو غرفه کتاب همون محوطه یه کتاب مرتبط کم حجم بود که ۵۵ تومن بود.کلا با دیدن این قیمت پشیمون شدم! اینکه چجوری حضرت دانیال ایران اومده قضیه اش اینه که اورشلیم متولد شده ولی به دست بخت النصر اسیر و به بابل فرستاده میشه. چون از اطاعت فرمانروای بابل امتناع میکنه میندازنش تو قفس شیرهای درنده ولی زنده و سالم می مونند. پس از تصرف بابل به دست کوروش به شهر شوش مهاجرت می کنه.بنای مقبره هم متعلق به دوره صفوی (450 سال پیش) هستش. از محوطه مقبره قلعه شوش دیده می شد.
بعد رفتیم محوطه میراث جهانی شوش (ثبت در یونسکو سال 1394) که موزه اش برام خیلی جالب بود. تاسیس 1345 هست و آثار پیش از تاریخ، ایلامی، هخامنشی، سلوکی و اسلمی رو داره. کلا نوشته بود 18 دوره تاریخی اینجا استقرار داشتن.از دوره شوشان جدید 1(4300- 4700 سال قبل از میلاد) تا دوران اسلامی (638 تا 1300 میلادی).آثاز از محل های مختلفی اینجا آورده شده. موزه به چند تالار تقسیم شده بود و هرکدوم آثار یک دوره رو داشت.
آثار دوره ایلامی و هخامنشی رو جایی ندیده بودم.یه عکس اسب تک شاخ بود که راهنما گفت این گاو شاخداره و ورژن اصلی اون ور آبه ولی همین شکلیه. خدا خیرشون بده مصنوعی همینو گذاشتن. اون معبد هندوهای بندرعباس نکرده بودن همین تقلبیش رو هم بذارن.
موزه اش برام خیلی جالب بود چون کتیبه های خط میخی و ترجمه اشون هم بود. از میترا و آناهیتا هم اسم برده شده بود.
تزئینات آجری دوره هخامنشی هم بود که طرح رنگی از یک سرباز هخامنشی بود. از همه جالب تر بقایای چشم هوروس بود برام.چیزی از تمدن مصر.
یه کتیبه یونانی بانمک هم داشت.
یه مجسمه از هرکول ایستاده که گردن شیر رو داشت فشار میداد هم بود. تو کرمانشاه هرکول لمیده داریم!
شهر شاهی و آکروپل هم که فقط یه تپه
خاکی هست. حفاری هم نمی کنند.
اینجا در واقع محل کاخ داریوش تو شوش بوده. الان ازش دوتا پاشنه سنگی یک درش مونده!
عکس های زیادی از این موزه رو تو این لینک گوگل مپ که بارگذاری کردم میتونید ببینید:
https://goo.gl/maps/Djg14topvZqLhUS18
قلعه هم که مال زمان ناصرالدین شاهه که کاوشگرای فرانسوی ساختن. اون موقع مردم از حضور این خارجیا راضی نبودن و اینا برای امنیت اشیا باستانی که مجبور بودن تو چادر نگه داری کنن اینجارو ساختن. از قلعه هم آرامگاه حضرت دانیال دیده می شد. شوش به خارجی میشه Susa!
بعد رفتیم ناهار و بعدش آرامگاه دعبل خزاعی. گنبد مقبره اینجا هم خاصه. دعبل با شعر از اهل بیت دفاع می کرده و امام رضا (ع) رو هم دیده. البته این مقبره سال 1369 ساخته شده. این شوشی ها زرنگن و دستگاه کارتخوان جالبی تو این زیارتگاه ها برای پرداخت نذورات گذاشتن. سه اپشن نذر میتونی داشته باشی فرهنگی، عمرانی و جاری مدیریتی!
هفت تپه
بعدش رفتیم منطقه هفت تپه که یه موزه کوچولو داشت. تو جاده هفت تپه مزرعه های نیشکر بود.
موزه هفت تپه آثاری از چغازنبیل و هفت تپه داره و اختصاصا دوره ایلامی رو نشون میده. رومن گیرشمن یه باستان شناس فرانسوی بوده که بخش مهم فعالیت هاش همین حفاری های چغازنبیل هست. بنای ذیقورات چغازنبیل در جریان کاوش های ایشون بیرون اومده. اینجا 9 ویترین باموضوع های مختلف داره.
یه چیز خاصی که اینجا بود این فیگور الهه ها بود که منو یاد داستان های تاریخی میندازه که قبلا میخوندم. این پیکرک های زنان نیمه برهنه مربوط به پرستش اله منزت که الهه باروری و زایش هست تولید می شده. پیکرک بقیه حیوانات هم برای خدایان دیگه بوده.
یه پلاک مفرغی از خدای نرگال هم بود. تابلو شبیه سازی شده بزرگ اینو به دیوار زده بودن. خلاصه پیشکش های معابد چغازنبیل هم اینجا هست. یه قسمت انواع تدفین در دوره ایلامی هست که شامل دسته جمعی، ساده، آرامگاهی (مربوط به مسئولین)، خمره ای و با تابوت هستش. قبر یه بچه هم بود که ظرف سفالی همراهش هم کوچولو بود.
اشیایی مربوط به معماری چغازنبیل هم هست. مثلا اگر آجر خاصیه، یه دیوار نما درست کردن و آجر رو توش گذاشتن.
یه مجسمه از شیردال هم بود که خارجیش میشه گریفین یا گریفون. یه موجود افسانه ای که بدن شیر مانند و سر، دم و بال عقاب مانند داره. این از جانوران اسطوره ای مشترک اقوام آسیایی و اروپایی هستش. یه قسمت هم گل نوشته های اداری و مدرسه ای گذاشته بودن که به خط میخی بود. یه کتیبه مهم هم اینجا هست که در مورد دستمزد نگهبانان معبد و هدایا و نذورات، وظایف نگهبانان و جرایم ناشی از سرپیچی از قوانین هست.
کلا از هخامنشی و ساسانی اگه یه ذره یادمه از ایلامی هیچی یادم نیست. اصلا نمیدونم تو درس تاریخ مدرسه واقعا داشتیم یا نه. باید بشینم یه دور تاریخ بخونم.کتاب تاریخ جهان جواهر لعل نهرو خیلی جذاب تعریف می کرد ولی به ایران نرسیدم.کلا کم حوصله هم شدم و به کتاب بند نمیشم.
عکس های این موزه هم تو لینک زیر هست:
https://goo.gl/maps/THCxrEk3ZwajFQ5MA
چغازنبیل
بعدش بدو بدو رفتیم محوطه چغازنبیل تا تعطیل نشه. این ناحیه استان قم دوره ایلامی ها بوده دیگه. مجموعه ای از معابده. بارکد راهنمای صوتی و اپلیکیشن اینا داشت ولی من نتونستم با گوشی بگیرمش. یه جای پیشرفته هم که اومدیم اینجوری شد. چغازنبیل یه شهر باستانیه که 1250 سال پیش از میلاد به دستور "اونتاش ناپیریشا" پادشاه ایلام ساخته شده.
داخل شهر زیگورات و چند معبد و نیایشگاه برای خدایان مختلف هست. دیگه جایی که معبدش زیاد بوده اسمش تمنوس (محله مقدس) بوده.کاخ ها و قبور هم اطراف اینا بودن. زیگورات هم به بناهای مطبق میگن. یه معبد برای خدای ناپیریشا بوده (خدای بزرگ ایلامیان و خدای زمین)، یه بنا برای ایزد ایشنی کرب (ایزد عدالت و قسم) و یه معبد برای الهه کی ری ریشا (مادر خدایان) بوده. تابلونوشته های راهنما هم منکر استفاده از سکوها برای قربانی کردن انسان شدن. این شهر در حمله آشوربانیپال به سرزمین ایلام در سال 646 قبل از میلاد سقوط کرد.
لینک عکس های اینجا تو گوگل مپ:
https://goo.gl/maps/6WEXGG9c88oQa9CU9
بعدش هم برگشتیم اهواز.گفتم من امشب شام فلافل میخوام. فلافل سلف سرویسی بود. از فلافلی های شلوغ رد شدیم و رسیدیم یه فلافلی نسبتا خلوت. ساندویچی ۶۰۰۰ تومن بود. نوناش بزرگ نبود ولی خمیرشو کامل درآورده بود.یه آقای مشتری با دشداشه هم بود که فکر کنم چون اول پرسیدیم سیستم اینجا چجوریه (منظور من این بود اول پولشو می دیم یا آخرش) هی سر هر ظرف میگفت بیا عمو بردار! خوشبختانه صاحب فلافلی کاغذ می داد و با بهداشت حداکثری این ساندویچ رو خوردم! کبه اشو ولی دوست نداشتم، انگار برنج درسته سرد بود. سمبوسه لوله ایشم که با سوسیس بود خوشم نیومد. فلافلش ولی خوب بود.
آبادان
پنج شنبه ۴ فروردین ۱۴۰۱
صبح ساعت نه از خواب بیدار شدم.از مسئول هتل هم که پرسیدیم جاهای دیدنی اهواز چیه گفت چیزی نداره و برید آبادان! ما هم راه افتادیم که بریم آبادان. از اهواز که می خواستیم خارج بشیم گله های گاومیش رو میدیدیم که میرفتن تو آب. اون طرف جاده هم تالاب بزرگ شادگان بود.
اولین پالایشگاه نفت تو آبادان بوده. دکل های
نفت و خونه های قدیمی شرکت نفت رو هم دیدیم.
اول سیتی سنتر رفتیم. لباس هاش شیک بود. بعد تو کوچه روبروش بازار ته لنجی ها بود. فروشگاه های ته لنجی پر خوراکی و لوازم آرایشی بهداشتی خارجی بود و دم در پلاستیک های دستت رو امانت می گرفتن و شماره می دادن. شلوغی مغازه ها به خاطر کوچکیشون نبود، به خاطر تنوع زیاد جنس ها بود. من فقط میرفتم دور میزدم تو همشون. از آب و رنگشون خوشم میومد. آخر فقط یه بسته چیپس پرینگلز گرفتم. چندتا مغازه ادویه فروشی هم بود که غلغله بود. البته اینا کوچیک بودن و مردم بیرون صف می ایستادن. برای ناهار از مامور هلال احمر دم ورودی شهر که پرسیده بودیم گفته بود رستوران کاج خوبه. تازه گفته بود بندر دیلم از اینجا ارزونتره! ولی راننده تاکسی که قرار بود رستوران ببرمون گفت رستوران پاکستان بهتره، میبرمتون اونجا. یه جایی تقریبا خارج از شهر بود. قبلا همون جای سیتی سنتر بوده. تو صف وایستاده بودیم و دربون با لباس محلی پاکستانی و گیوه، متناسب با تعداد خروجی داخل راهمون می داد. آفتاب هم وسط کله امون بود. بالاخره رفتیم تو و من بیف بریانی که نوشته بود استانبولی پاکستانیه سفارش دادم. والا لوبیا سبز نداشت و خیلی تند بود. ولی اون ادویه خاص تندش خوشمزه بود.
بقیه ماهی شوریده سفارش داده بودن و راضی بودن، هرچند دندوناش مثه دراکولاس. من از شوریده تصور عاشق داشتم ولی با دیدن دندوناش شورش کرده تو ذهنم جایگزین شد.
بعد از ناهار رفتیم ادامه بازار ته لنجی هارو ببینیم. بعد هم مسجد رنگونی هارو هم دیدیم. طبق روایت مردم این مسجد رو کارگران و کارکنان خارجی پالایشگاه که اکثرا مسلمونای اهل رنگون (پایتخت کشور برمه(میانمار)) و هند و پاکستان بودن ساختن. نوادگان آخرین امام جماعت الان صاحب اون رستوران پاکستان هستن. رنگ آمیزی و دکوراسیون داخلی و نمای خارجی خاصی داره. داخلش رو میز چیده بودن و صنایع دستی اینا میفروختن. متاسفانه تو محوطه بیرون هم همینکار رو کرده بودن و نمی شد یه عکس خوب و کامل از نمای بیرونیش بگیری. جاهای دیدنی دیگه بادان از جمله موزه کارآموزان صنعت نفت، موزه پمپ بنزین، پارک موزه اسکله آبادان، موزه دفاع مقدس، موزه جنگ و موزه میراث آبادان رو دیگه نرفتیم.
خرمشهر
بعدش رفتیم خرمشهر. تو مسجد جامعش نماز مغرب و عشارو خوندیم و بعد رفتیم قایق سواری تو اروند رود. از مرز عراق تا پل معلق و غدیر می برد. علیرغم آلودگی نوری زیاد صورت فلکی جبار دیده می شد.انعکاس چراغ ها توی آب، هوای خنک، صف کشتی های پهلو گرفته کنار رودخونه و سرعت بالای قایق حس خوبی داشت. قایق ران ها با هم عربی صحبت می کردن. دیگه به خاطر تاریکی هوا نشد بریم جزیره مینو.
بعدش برگشتیم اهواز و یه نگاه به پل هفتم (آبشار) انداختیم ولی از بس خیابون شلوغ بود نشد وایستیم عکس بگیرم. به خاطر ترافیک جای فلافلی ابوالعباس به خاطر وضعیت خیابون با این پل نیمه ساخته دیرتر هم رسیدیم .دیگه تا وسایل رو جمع و جور کردم و خوابیدم ساعت یک گذشته بود. به گفته یکی از آشناهامون مثل اینکه این قسمت از شهر قدیم ها ناامن و جای دزد و قاچاقچی ها بوده ولی به خاطر کاسبی فلافلی ها اینجا هم آباد و امن شده.
بوشهر
یکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰
مثلا صبح زودتر بیدار شدیم و حاضر شدیم که سال تحویل بوشهر باشیم.ولی راه خیلی طولانی بود.کوهستانی بود ولی انصافا جاده اصفهان به یاسوج برخلاف شاهرود- شمال پهن و پر از تونله. تازه کنار هر تونل مشخصاتشم نوشته.طولانی ترینشون حدود دو کیلومتر بود.بچه تونل هم داشت.مناظر زیبایی بود.یه شهر بود به اسم پاتاوه! کنار همین جاده اش دوتا داروخونه بود. شیرینی فروشی و نونوایی و کفش فروشی هم حتی بود.کلا تو شهرهای این مسیر سرزندگی رو می بینی. ناهار رو هم کنار رودخونه نزدیک پاتاوه خوردیم. همه جا هم رو بنر چنجه رو نوشتن کنجه. سال تحویل چهل کیلومتری بوشهر بودیم. دشت هارو تو روشنایی دیدیم ولی نخل ها به تاریکی خورد. بعد که رسیدیم انقدر خسته بودم که فکر دریا رفتن رو هم نکردم!
دوشنبه ۱ فروردین ۱۴۰۱
صبح اول رفتیم نزدیکترین پارک ساحلی.
بعد رفتیم موزه تاریخ پزشکی بوشهر. موزه رایگان بود ولی راهنماش که استاد دانشکده پزشکیه نیم ساعت برامون توضیح داد. اولین موزه تو این مملکت که راهنمای درست و درمون داشت.البته غیر از موزه جواهرات تهران که اونم تند تند حرف میزنه و نمیذاره تو برق جواهرات غرق بشی. عکس یه داروخونه دارای قرارداد با فایزر هم بود.یه سری جنین هم تو الکل گذاشته بودن که ناهنجاری داشتن.راهنماش عرق ملی زیادی داشت.روبروش هم بقیه عمارت دهدشتی بود. سایت موزه بازدید مجازی هم داره:Medhistory.ir
جنس این چشم ها از کریستاله. خیلی ازشون خوشم میاد.
اون وسط نوشته فایزر.
طبق توضیح استاد کبودی این جنین به خاطر ضربه ناشی از زمین خوردن یا کتک خوردن تو شکم مادرش بوده و به احتمال زیاد دومی درسته.
چون کاهش سایز و اپلود عکس ها برای وبلاگ وقت گیره، عکس های خیلی بیشتری رو تو گوگل مپ آپلود کردم، حتما ببینید:
https://goo.gl/maps/Vw6rokjjPUCuXWG38
این ساختمون نوسازه با طرح سنتی.
بعد رفتیم ناهار رستوران.دوپیازه میگو گرفتم.پر پیاز داغ, سیب زمینی و میگو بود. بعد رفتیم ساحل ریشهر که کلی تعریف میکنند.راستش به خاطر اون گیاهاش خیلی بو میداد ولی اون صخره هاش قشنگ بود.خیلی هم شلوغ بود.
https://goo.gl/maps/FhMPNvQCx266s7rz8
بعد رفتیم بندرگاه که داخل کشتی هارو ببینیم ولی چیزی نبود.یه عابر آب هم اونجا بود! ده لیتر دو و پونصد.نیروگاه اتمی چهارکیلومتریشون،دریا کنارشون،آب باید از عابر آب بگیرن!
بعدش برگشتیم بوشهر و رفتیم پارک ساحلی صدف.من صدفی ندیدم.ولی منظره خیلی قشنگ بود.خورشید کل امروز پشت ابر بود ولی هوا گرم بود. از عصر کنار دریا یه دفعه خیلی خنک شد ولی منظره قبل غروب خیلی زیبا بود.دلم نمیومد ازونجا برم ولی خب بقیه تو ماشین منتظر بودن. تو پارک اینجا مردم کلی چادر هم زده بودن. این پارک رو بیشتر از ریشهر دوست داشتم.
بعد رفتیم مجتمع تجاری زیتون که برخلاف ظاهرش تعداد مغازه هاش کمه. روبروی زیتون یه لباس فروشی بود که اقساط ده ماهه میداد. شرایطش خرید بالای دو میلیون بود و ضمانت هم فقط طلا! یه مغازه هم نوشته بود نسیه فقط روز برفی. اینجا با اینکه روز اول عید بود خیلی از مغازه هاشون هم صبح هم عصر باز بودن حتی طلافروشیاشون.زنجان یادمه همشون روز اول تعطیل بودن،انقد احساس غربت میکردی.
اینجا اولین شهری بود که دیدم عکس شهیدهای خانم رو هم تو خیابون زدن!
سه شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۱
صبح تا بیدار شدیم و حاضر شدیم ساعت یه ربع به یازده شد.رفتیم موزه دریا و دریانوردی خلیج فارس. کلی طول کشید با این بلد نادون برسیم اونجا و حدود دو ساعت اونجا بودیم. موزه خیلی جالبی بود.
پنج تومن ورودیش بود ولی واقعا بهش رسیده بودن. فضای بازی کودکان داشت و قسمت سکه ها یه ذره بین خاص بود که بالای هر سکه که میگرفتی توضیحش رو مانیتور میومد. پیج اینستا هم داره.
@Persiangolf_regional_museum
موزه اش در مورد همه چی داشت.تاریخ،موسیقی،اشیا باستانی، قلمروهای هر سلسله، تصور بابلی ها از جهان، عکس برای دوره های زمین شناسی، ماکت های کیوت جزایر و بنادر خلیج فارس، تاریخ پزشکی حتی. نمایشگاه عکس هم داشت. دوتا تابلو به خط بریل هم بود! فکر نمیکردم دوتا موزه به این خوبی تو بوشهر باشه. بعضی موزه ها چنان با ورودی پوست میکنن و خدماتی نمیدن که از موزه رفتن پشیمون میشی.ولی اینجا بر خلاف انتظارم تجربه خوبی از موزه داشتم .کره دریایی دریانوردا صورت فلکی داره. انقد دلم واسه کشتی رافائل سوخت.
تعداد خیلی زیادی عکس از این موزه تو گوگل مپ گذاشتم. حتما ببینیدشون:
https://goo.gl/maps/TQoPCG3fMTDQpBEQ7
بعد رفتیم دلوار. در واقع دنبال ساحل صدفی بودیم. من آخر تو این استان ساحل صدفی ندیدم. انقدر هوا گرم و آفتاب سوزان بود که نمیشد رفت ساحل. تو پارک ساحلیش پر چادر بود و همه سر تا پاشونو میرفتن تو سرویس بهداشتی خیس میکردن. کلا بوشهر پارک ساحلی با سرویس بهداشتی زیاد داره. به هوای بنر رستوران اینجا اومدیم که فقط گفت خورشت سبزی و مرغ داره! منم گفتم میگو میخوام پس بریم! اومدیم بیرون و رفتیم رستوران مروارید که گفت جمع شده! رفتیم رستوران سربداران! اول اینو نرفتیم چون گفتم ساختمونش جدیده که رستوران با قدمت بریم.کلی که شلوغ بود و اون موسیقی زنده اش کر کننده، تذکر هم فایده نداشت. آخرین نفر غذای مارو آورد. بعد از یک ساعت. ساعت یه ربع به چهار بود و سر همین عوامل سردردم شروع شد. بعد رفتیم مجتمع تجاری های اینجارو دیدیم.بعد اومدیم بوشهر و دم ورودی شهر به خاطر پلاک ماشین بهمون میگفتن خوش آمدید! رفتیم بستنی خوردیم.غروب رو میخواستیم دریا بریم که انقدر شلوغ بود جای پارک گیر نمیومد و ترافیک بود که دریا نرفتیم.
پنیر نخل هم گرفتیم. قسمت مغز که بی مزه اس،اون آوند بزرگ ها تلخ، فقط اون تیکه های شبیه پوست خوب بود.
تنوع پوشش گیاهی اینجا خیلی خوبه. این گل صورتی هارو خیلی دوست دارم.
چهارشنبه ۳ فروردین ۱۴۰۱
صبح از بوشهر خارج شدیم.
به بندر گناوه که رسیدیم به سمت پارک ساحلیش ترافیک سنگینی بود.برای همین نشد ساحلشو ببینیم.هوا خیلی گرم و سوزان بود.بازارش هم که لوازم خونه است به خاطر همین نرفتیم.
بندر دیلم که رسیدیم رفتیم ناهار خوردیم. بعد رفتیم بازار کویتی ها. چیزی هم نخوای بخری انقدر بازارش پرشوره که نظرت رو جلب میکنه و یه مدتی از دلمشغولی هات میای بیرون.یه جورایی شور زندگی توشه.این احساس رو تو مشهد توی خیابون قرنی وقتی از کارآموزی بیمارستان شیخ برمیگشتم داشتم. لباس و خوراکی و آرایشی بهداشتی و لوازم خونه داشت. اولین چیزی هم که خریدم قرص ریلیف بود! سردرد دیروزم خیلی بد بود و وقتی رخ میده تا نخوابم ول نمیکنه.گاهی خوابیدن هم فایده نداره.گاهی از شدت درد نمیتونم بخوابم. کلی با خودم سر مسئله استانداردیش اینا ور رفتم ولی دیگه پسربچه هه گفت حراجه و یه ورق ده تاییش پونزده تومنه! منم گرفتم که اگه ازون سردردا شدم امتحانش کنم! استامینوفن و دیکلوفناک با همه. هیچکس داوطلب نشد امتحانش کنه. خودمم خداروشکر دیگه سردرد نشدم. موقع خروج از بندر یه جایی بود پر لنج پارک کرده. همشون آبی بودن. نمیدونم چرا آپلود فیلم برای وبلاگ انقد سخته.
یک ساعت به غروب به بندر ماهشهر رسیدیم. رفتیم پارک ساحلی مجیدیه.کلی خانواده اینجا بساط کرده بودن ولی خیلی خلوت تر از پارک های ساحلی بوشهر و گناوه بود. حداقل با ماشین به ساحل رسیدیم. ساحلش سنگی بود و برای کشتی تفریحیش باید از شهرداری که داخل شهره بلیط میگرفتی. سوار قایق شدیم که دربستی ۱۵۰ تومن بود. تا نزدیک اسکله صادرات نفت تند میرفت و بر میگشت. آب اینجا شوره و درخت های حرا داره. تو جاده بعدش دیدم یه قسمت هایی اومدن تا وسط دریا یه راه خشکی درست کردن.چراغ تانک های نفت هم روشن شده بود. تو جاده دکل آتیش می دیدیم. بعد رسیدیم اهواز.
https://goo.gl/maps/bXEUfRfUQvUBMD4E6
اصفهان نوروز 1401
جمعه ۲۷ اسفند
(از این قسمت سفر به بعد هر لوکیشنی رو تو گوگل مپ بزنید عکس های خیلی بیشتری رو که اونجا آپلود کردم می تونید ببینید.)
بعد از ناهار تو جمکران راه افتادیم سمت اصفهان.
تا مستقر شدیم ساعت هفت شب شد.رفتیم سمت پل خواجو. شعبه اینجای بریانی اعظم برخلاف دفعه قبل که برای ناهار اومده بودیم خلوت خلوت بود. شام خوردیم و واقعا به خاطر بعد از مدت زیادی طعم خاص چشیدن چسبید. بعد رفتیم پل خواجو. یه کم آب تو بستر رودخونه بود.
https://goo.gl/maps/JRdQ9VA7ncqQLj6v8
شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰
صبح رفتیم آرامگاه صائب.ورودی نداشت و یه سنگ قبر و دیوار نوشته بود
https://goo.gl/maps/k1nXTazniTRgjU1x5
.بعد رفتیم چهلستون.راستش اول فکر کردم همون ساختمون جلوییه.وقتی ورودی دادیم و وارد محوطه اصلی شدیم واقعا مسحور شدم.خب راستش ازین باغ و عمارت ها تو شهرهای دیگه دیدم ولی شاید چون اونا تو فصل مناسب نبود خیلی جذاب نبود.این واقعا breathtaking بود. نقاشی های داخلشم جالب بود.
https://goo.gl/maps/7kWGYeT98APUAFgk8
بعد رفتیم میدان نقش جهان. شعبه بانک نزدیک اینجا سردرش از همین کاشی کاری های آبی داشت. کالسکه و مینی اتوبوس هم بود که انتقال تو مجموعه رو انجام می داد. غرفه های اطراف میدون که صنایع دستی و گز بود و یه بازار سرپوشیده هم پشت اینا بود.
https://goo.gl/maps/efzBiQZbqA1Esj5p9
ورودی ایرانیا پنج تومنه و خارجیا صدهزارتومن! تو مسجد امام نماز خوندیم و رفتیم مسجد شیخ لطفالله که عملا فقط زیر گنبد رو میشه بازدید کرد.
https://goo.gl/maps/1AB2gQVV94MJeRps8
https://goo.gl/maps/ipnUxJrH4p34WYoB8
بعد رفتیم عالی قاپو.منظره مجموعه از اون بالا محشر بودا.واقعا شاه چه ویویی داشته.دلم نمیومد بیام پایین.میخواستم تا ابد اون بالا وایستم.
https://goo.gl/maps/1wKAp7gZ12ovgzij9
دوبیت شعر تو این مغازه های صنایع دستی بود که خیلی به دلم نشست:
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی ز بامی که برخاست مشکل نشیند
خوش باش که هر که راز داند داند که خوشی خوشی کشاند
بعدش رفتیم تو پارک نزدیک سی و سه پل ناهار خوردیم
.بعد رفتیم پارک صفه تله کابین سوار شیم که گفت تعطیله ،شش ماهه درگیر سرویس کردنشن و الان تسته.شهربازیشم که خیلی بچگونه بود و یه وسیله رو داشتن تعمیر می کردن.از دو پل اونجا یکیشو داشتن تعمیر می کردن.
بعد رفتیم ناژوان تله سیژ سوار شیم که اونم تعطیل بود! گفت از فردا! یه اتاق فرار تو بلد پیدا کردیم و رفتیم که گفت باید رزرو کنین از قبل! هیچی دیگه.برگشتیم هتل استراحت کنیم چون تا بوشهر کلی راهه.
ولی الان زمان تعمیرات نیست.