حوری پولو

سفرنامه

حوری پولو

سفرنامه

روستای زیارت، جنگل النگدره

روستای زیارت، جنگل النگدره

جمعه 11 تیر 1400

از هوای گرم حاشیه کویر فرار کردیم به سمت شمال. جاده توسکستان خیلی خنک بود و همه ابرها پایین اومده بودن طوری که اول فکر کردیم دود آتیشه! ولی گرگان که رسیدیم هوا گرم و شرجی بود. ناهار خوردیم و آبشار روستای زیارت رفتیم. جای پارک نزدیک بود و فقط در حد شاید پنج دقیقه پیاده روی داشت. بعدش هم رفتیم به فروشگاه واقعی یکی از پیج های اینستا که تو گرگانه سر زدیم. برای  برگشت هم از جاده آزادشهر اومدیم که در مقایسه با توسکستان بیابون حساب میشه!
















شاهرود، قاره کوچک: کویر چاه جام،آبشار ابرسج، آرامگاه بایزید بسطامی، آبشار تنگه داستان، جنگل


چهارشنبه 22 بهمن99

کویر چاه جام

امروز تصمیم گرفتم سر به بیابون بذارم! اگر کویر رفته باشید سکوت عمیق تری که نسبت به جنگل داره رو کاملا متوجه میشین، حتما برای همینه که میگن طرف آخر سر به بیابون گذاشت! خب نزدیک ترین کویر به خونه ما، کویر چاه جام با فاصله یک ساعته بود. ساعت یک ظهر بعد از خوردن ناهار راه افتادیم و از جاده طرود که پر از کوه های رنگارنگه به سمت چاه جام رفتیم و یکی دو ساعت کویر گردی کردیم. چندتا خانواده دیگه هم تو کویر بساط پیک نیک داشتن. کویر اینجا پوشیده از تاغ هست و نمیشه روی تپه ها قل خورد، هوا معتدل بود و یک کمی هم شن های زیری نم داشت. مسئول اقامتگاه اینجا می گفت برج1-2 اینجا سرسبزه و از تابستون تا برج 10 به خاطر آلودگی نوری خیلی پایین کهکشان راه شیری شب ها در سمت جنوب دیده میشه. چون امشب هوا نیمه ابری هم بود تصمیم موندن نداشتیم. رفتیم طرود بنزین زدیم و نخلستانش رو دیدیم و از جاده دامغان برگشتیم شاهرود. وسط راه یک جا که خیلی تاریک بود ماشین رو نگه داشتیم تا به آسمون نگاه کنیم، وقتی آقای شکارچی رو با همه دوستاش دیدم اونجا فهمیدم چقدر آلودگی نوری آسمون خونه امون زیاده که آقای شکارچی همیشه تک و تنهاست!




پنجشنبه 23 بهمن

آبشار ابرسج

آبشار ابرسج به خاطر یخی بودنش معروفه. امروز که ما رفتیم و حدود نیم ساعت پیاده روی هم کردیم یک آبشار یخی و یک آبشار غیریخی اینجا دیدیم.




آرامگاه بایزید بسطامی

بعدش هم رفتیم مقبره بایزید بسطامی نماز بخونیم تا بریم مقصد بعدی. به خاطر کرونا درب قسمت نمازخونه رو بسته بودن و بیرون یک فرش انداخته بودن و چندتا مهر و سجاده گذاشته بودن. اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردم کتاب تذکره الاولیا برای مادر و پدرهاست چون همیشه انجمن اولیا و مربیان رو شنیده بودم. بعدها هم فکر می کردم متن سنگینی داشته باشه! وقتی بالاخره این کتاب رو تو دوران دانشجویی خوندم دیدم هم متنش قابل درکه هم جدا از بخش طریقت خیلی عرفانیش  واقعا چقدر میشه از رفتار این بزرگان برای زندگی معمولی چیزی یاد گرفت... .از بخش تذکره بایزید بسطامی چند مورد رو از سایت گنجور میذارم:


نقل است که او را نشان دادند که فلان جای پیر بزرگ است. از دور جایی، به دیدن او شد. چون نزدیک او رسید آن پیر را دید که او آب دهن سوی قبله انداخت. در حال شیخ بازگشت. گفت: اگر او را در طریقت قدری بود خلاف شریعت بر او نرفتی.


و گفت: ذکر کثیر نه به عدد است لکن به حضور بی غفلت است.


نقل است که عبدالله را وقتی مصیبتی رسید خلقی به تعزیت او رفتند.گبری نیز برفت و با عبدالله گفت: خردمند آن بود که چون مصیبتی به وی رسد، روز نخست آن کند که پس از سه روز خواهد کرد.

عبدالله گفت: این سخن بنویسید که حکمت است.



آبشار تنگه داستان

این آبشار سمت مجن هست و تابستون هم رفته بودیم. خوبیش اینه اصلا پیاده روی نداره و با پله های فلزی پیچی میریم بالا تا به بالاترین قسمتش برسیم.اطرافش هم کلی آلاچیق هست. امروز تو یکی از آلاچیق ها نشستیم تا غذا بخوریم که یک سگ اومد طرف ما.آقای پدر دلش سوخت و براش نون انداخت، حالا بعدش شش تا سگ دور سکوی ما بودن و بهمون زل زده بودن و هرچی نون مینداختیم نمیرفتن دیگه! لقمه اول من از ترس حمله اینا از گلوم پایین نمی رفت. آخر همه چی رو جمع کردیم و دوباره سوار ماشین شدیم تا بریم!







به خاطر ممنوعیت تردد بین استان نمی شد تا دریا بریم. ولی تو همین گشت و گذار به سمت تاش که دنبال چشمه هفت رنگ بودیم و دیگه به خاطر پیاده رویش نمی شد امروز  تا اونجا بریم، به یه دریاچه ای  رسیدیم که نمیدونم اسمش چیه! اگر زمین اطرافش گلی نبود می شد به یاد دریا کنار ساحلش نشست!


جمعه 24 بهمن 99

جنگل

امروز ظهر سمت جنگل جاده گرگان راه افتادیم. تا جایی که محدوده استان سمنان هست می تونستیم بریم. یک جایی زیراندازمون رو پهن کردیم و آتیش روشن کردیم تا غذا رو بپزیم. بعدشم یه کم برف بازی! بعضی ها با کفپوش ماشین از رو تپه برفی سر می خوردن ولی من چون همش تصور می کردم اگر اینکار رو کنم از همون بالا عین توپ قل قلی پایین میفتم این کار رو امتحان نکردم!


محل اتراقمون:




پارک جنگلی شیرآباد

پارک جنگلی شیرآباد

پنج شنبه 27 شهریور 1399

ساعت ده و نیم صبح از شاهرود به سمت آزادشهر راه افتادیم.حدود ساعت 1 ظهر به امامزاده قاسم آزادشهر رسیدیم و آنجا ناهار خوردیم.ساعت 4 به سمت پارک جنگلی شیرآباد در شهر خان ببین (نزدیک گرگان) رفتیم تا آبشارش را ببینیم. قبل از ورودی پارک یک اقامتگاه دارای سوییت و داخل پارک چند آلاچیق با سرویس بهداشتی بود. تا آبشار اول 800 متر فاصله بود که نصف مسیر آن سنگفرش شده و سربالایی بود و بقیه مسیر خاک پاکوب بود و مسیر کم کم باریکتر می شد.مسیر سرسبز، روح نواز و خلوتی بود. از دو پل چوبی هم باید رد می شدیم که بعضی از قسمت های آن کنده شده بود، در راه چندین صفحه فلزی برای ساختن پل رها شده بود. ما تا آبشار اول رفتیم و مدتی روی سنگ های روبروی آن نشستیم. مردها از صخره کنار آبشار بالا می رفتند و در استخرشیرجه می زدند. چون شش آبشار دیگر مسیر سخت تری داشت و به اینجا دیر آمده بودیم از آن ها بازدید نکردیم تا قبل از تاریکی هوا بتوانیم به جاده توسکستان برسیم، البته می گفتند آبشار اول از همه پرآب تر است و برای بازدید هر 7 آبشار باید از صبح به اینجا بیایید.








پیاده روی در منطقه قطری شاهرود

13 شهریور 1399

منطقه قطری شاهرود

امروز به منطقه قطری رفتیم که آبشار پیدا کنیم. منطقه قطری نزدیک روستای ابر هست. ماشین رو کنار امامزاده اش پارک کردیم و  به سمت آبشار راه افتادیم. نزدیک امامزاده تقریبا بیست تا آلاچیق، یک ساختمون با چندتا سوئیت و یک ساختمون سرویس بهداشتی ساخته شده است.

پیاده روی در مسیر رودخانه برای یک ساعت طول کشید (2 کیلومتر)  و آخر به یک آبشار کوچک و کمی بالاتر از آن به یک چشمه کوچک رسیدیم. چشمه آب خنک و گوارایی داشت. در کل مسیر خلوتی بود و برای پیک نیک هم گزینه خوبی هست. تا یک جاهایی از این مسیر رو با ماشین میشه رفت. بعد برگشتیم و  رفتیم داخل یکی از آلاچیق های نزدیک امامزاده و ناهارمون رو خوردیم و یک ساعت استراحت کردیم و چای و سیب زمینی آتیشی هم درست کردیم.