حوری پولو

سفرنامه

حوری پولو

سفرنامه

کاشان

کاشان

سه شنبه 3 فروردین 1400

والا با این مدیریت یک ساله کرونا، با خودم گفتم حالا که در دیزی بازه قبل از رحلت از جهان، ایرانگردیم رو ادامه بدم!

تقریبا ساعت یازده از تهران خارج شدیم و به سمت قم راه افتادیم. یک ساعت و نیم تا قم فاصله بود. به خاطر تبلیغات "سرای ایرانی" گفتیم یه دور هم بریم اونجا بزنیم. از گیت الکلی باید رد می شدیم، با تب سنج هم چک می شدیم. بعضی کالا ها مخصوصا تکه های بزرگش برندهای متنوعی داشت ولی هرچی تکه کوچیک تر یا غیر آشپزخونه ای تر می شد تنوع کمتر می شد و به صفر میل می کرد، مثلا چندتا دونه چمدون که فقط انگار گذاشتن که بگن این قلم رو هم داریم. موبایل که من فقط سه تا ال جی دیدم.

خلاصه بعد اومدیم بیرون و رفتیم قم ولی به خاطر کرونا داخل حرم و مسجد جمکران نرفتیم و فقط از دور سلام دادیم و سوهان گرفتیم و اومدیم کاشان. دیگه تا رسیدیم ساعت چهار و خرده ای بود و تا جا گرفتیم پنج و نیم شد.

این سرامیک روبروی اتاقمون بود:


تو بلد نوشته بود بعضی جاهای دیدنی تا 6 باز هست و بعضی تا هشت. هشتیه رو که یکی از خونه های تاریخی بود تارگت کردیم، ولی ساعت شش و نیم رسیدیم و بسته بود. یه پارکینگ هم همونجا بود که به نظر من رایگان بود، ولی یه آقایی وایستاده بود و موقع رفتن پول می گرفت، کلی اسکناس ده تومنی هم دستش بود. گفتیم چند میشه، گفت پنج تومن، با یه مثلا خجالتی هم گفت عیدی هم اگه می خواین بدین! یاد چند سال پیش و اون یارو تو اتوبوس افتادم که وسط مسیر سوار شد، هرکی کارت نمی زد دنبالش می رفت می گفت کارت نزدی و پول می گرفت ازش!

امروز عملا نشد خیلی جایی رو ببینیم. جای اون بقعه فقط رفتیم که یه مغازه ای بود و ازش یه کاشی با متن "هرچه در جستن آنی آنی" گرفتم. بعد بهمون یه نقشه از سال قبل داد و گفت تغییری نکرده. اون طرف هم موزه عروسک بود که خیلی تمایل نداشتیم بریم. تو شهر یه کم دور زدیم. یه خونه مدرن بود که بادگیر سنگی داشت.

وقتی تور یک روزه کاشان از تهران می ذارن، پس ما باید فردا به دیدن همه جاها برسیم!

چهارشنبه 4 فروردین

زنگ زدیم اطلاعات گردشگری که گفت شهر زیرزمینی اویی بازه، اول رفتیم اونجا ولی مسئولش گفت به خاطر کرونا بسته است. دیگه دستور وزارتخونه و فرمانداری مثل اینکه فرق داره. بعد رفتیم سمت تیمچه امین الدوله، بلد نمی تونه کوچه پس کوچه هارو درست نشون بده، پیداش نکردیم و برگشتیم. بعد رفتیم مسجد آقا بزرگ که نوشته بود فقط موقع نماز بازه. دوباره رفتیم جای خونه ها که دیدیم بعله پارکینگه رایگانه! همه خونه های تاریخی نزدیک هم بودن. حمامش ولی به خاطر کرونا تعطیل بود. خانه عباسیان به خاطر مرمت بسته بود ولی بخش رستوران شده اش باز بود. یه سری مغازه عرقیات هم بود که نمونه تو لیوان های یه بار مصرف خیلی کوچولو می دادن. سوغاتش همون گلاب و عرقیاته البته حاج بادوم و کلوچه هم داشتن.



خانه طباطبایی ها (1209 ه ش)













نور این پنجره ها خواص خودش رو داره. یکیش اینه آبی و قرمز که ترکیب میشه و نور بنفش تشکیل می ده  حشرات رو دچار مشکل میکنه.


خانه بروجردی ها (قاجاریه)








کارگاه تولید عرقیات




خلاصه خونه هارو دیدیم (من گچ کاری خانه طباطبایی ها با بادگیر خانه بروجردی هارو پسند کردم) بعد رفتیم تپه های سیلک. ویژگیش اینه که چند دوره زمانی روی هم دفن شده. ظاهرش که چیزی نداره، کشفیاتی هم که در معرض نمایش نبود به جز یه مورد که مرده ها رو تو دوره اشکانی تو خمر دفن می کردن و یه اسکلت هم اونور بود که به خاطر شکستگی جمجمه خودش و اطرافیان نتیجه گرفتن  به خاطر زلزله مرده.





بعدش باغ فین رفتیم که حمامش به خاطر کرونا بسته بود و چون آخر وقت بود قاچاقی تو موزه راهمون می داد و می گفت سریع بیاین بیرون.







تو باغ مثل اون خونه ها برای تور نیم روزه کویر مرنجاب اسم می نوشتن. از ساعت سه تا نه بود و نفری 95 تومن. یه آقایی پرسیده بود واسه دیدن بیابون آدما پول می دن؟!

ساعت دو  ظهر برای ناهار و استراحت برگشتیم. پنج عصر از خواب بیدار شدیم و دیدیم حالا که جاهای دیدنی داخل شهر تموم شده پس بریم کویر! ولی وقتی ما پنج و نیم - شش حاضر شدیم ولی دیدیم بلد تا کویر مرنجاب و دریاچه نمک رو پنج ساعت نشون می ده! و هفتاد کیلومتر. از مسئول هتل پرسیدیم گفت نیم ساعت راهه! والا 16 کیلومتر که تا آران و بیدگل بود، کلی راه تا ورودی مجموعه کویر، تازه می گفت ده کیلومتر دیگه برین تا برسین به مجموعه. متصدیش پرسید تا حالا اینجا اومدین؟ گفتیم نه! گفت ماشین آفرود داریم که پنج ساعت تو کویر می گردونتون، البته پنج روز اینجا گشتن هم کمه، دیگه واقعا منم که کویر دوستم نمی دونم غیر شن مگه چی داره که پنج روزکمش باشه. خلاصه ده کیلومتر سنگلاخی بود که دایم انگار رو ویبره بودی و بدنت به خارش میفتاد. تا رسیدیم به اون مجموعه تفریحی. حالا برای رسیدن به شنزار می گن سی چهل کیلومتر باید برید تا جاده کنار همون شن ها بیفته.  بلد جاده درست درمون احتمالا نشون می داد که واقعا پنج ساعته.

قرار شد سافاری بریم که گفت یه ربع بیست دقیقه است و بدترین خاطره کویرم شد. ماشین سه ردیفه و از اطراف باز بود، من ردیف آخر نشستم، بدترین جای ممکن وسیله نقلیه، کلی از جاده داغون سنگی رفت و من عین گوشت کوب فقط بالا پایین شدم. انقد حواسم به این وضعیت داغونم بود اصلا اطرافم رو تماشا نکردم، شاید چند دقیقه کوتاه رو شن دور زد، مهره های کمرم هم تو این مدت جابجا شد، حالا فیلمش رو هم گرفتیم (دوربین رو جلوی ماشین میزد)، اونم فول اچ دی، کویر که توش نیفتاده و همه الان فقط به وضعیت  من می خندن. اصلا هیجان هم نداشت. فقط یه جا از شیب نزدیک نود درجه پایین اومد. همین. باید بگم در حدی بد بود که اون جاده سنگلاخی موقع برگشت عادی می نمود! دیگه تا برگشتیم هشت رد شده بود. هنوز یادم میاد مهره هام جابجا می شن. به بقیه که خوش گذشت، ولی در مقایسه با سافاری کویر مصر که رفته بودم نه تنها قابل مقایسه نبود بلکه خیلی هم بد بود.

اولین هندونه امسالم خوردیم که شیرین هم بود.

اینجا هوا خیلی گرم بود. شب پنجره رو باز می کردی خنک می شد ولی اگه می بستی که سرما نخوری گرم بود. منم یادم می رفت پتو شخصیم رو از تو ماشین بیارم، از پتوی دیگه هم بدون ملحفه بدم میاد. کله صبح سر گرما و سرما و نور درگیر بودم. کولرها رو هم هنوز سرویس نکرده بودن.

از کاشان تا آرامگاه سهراب سپهری دو ساعت و نیم راهه که ما نرفتیم.