رامسر و بهشهر تیر 1401
جمعه 17 تیر 1401
از زیباکنار به سمت بهشهر راه افتادیم. تله کابین لاهیجان رو رد کردیم و گفتم راه طولانیه الکی برنگردیم. داشتیم میرفتیم که نزدیکی های رامسر دیدیم تله کابین ها از وسط خیابون دارن رد میشن! دیدیم دو طرف جاده ورودی داره و رفتیم.
استقبال گرم!
یک ساعت تو صف بودیم. وقتی سوار میشدی عکاس یه عکس زوری میگرفت و شماره هم میگرفت تا اون بالا عکستو چاپ کنی. میتونستی هم فقط فایلش رو بگیری که کابین رو تو جنگل مینداخت. مسافت کوتاهی تو کابین بودیم و بالا رسیدیم.
اون بالا بام رامسر بود و مسیر پیاده روی جنگلی هم داشت. پیک نیک هم میشد کرد.
تلاقی جنگل و شهر و دریا خیلی بی نظیر بود. نمیتونستم از اونجا دل بکنم. دوست داشتم تا ابد اونجا بمونم.
کلی مسافر عرب هم بود. همکارم میگفت عرب ها بعد از مشهد میان رامسر. کافی شاپ و این چیزارو هم داشت. زیپ لاین و هتل هم داره. بعد اومدیم پایین و مسیرمون رو ادامه دادیم. تو راه تابلو خرم آباد و بندر گز هم دیدیم!
شنبه 18 تیر 1401
خداروشکر اینجا بازاری نداره و سایت باستانی گوهرتپه تونستم برم. مامورش یه توضیح مختصر داد که اینا مال 6000 تا 3500 سال پیشن و هی لایه های زندگی های دوره های مختلف رو هم جمع شده. اکثرا 35-40 سال عمر میکردن و از بیماری میمردن. شیوه دفن جنینیه و گاهی بچه ها تو خمر دفن میشدن. اشیا کاوش شده هم تو ساری هست.
بعدش رفتیم سمت آبشار سنگ نو. اونجا بهمون گفتن 45 دقیقه پیاده روی داره. دیگه به خاطر گرما و خستگی های قبلی نرفتیم. آبشار سمبی رو هم که میدونستیم پیاده روی داره. عصر اومدم برم دریا و متوجه شدم نزدیکی های ویلامون پللاژ بانوان داره. هر چی تو اینترنت سرچ کردم چیزی برای زیبا کنار و اینجا پیدا نکردم. بعد فهمیدیم با ماشین پنج دقیقه ای میرسیم مجموعه دریای مروارید و ورودی میدیم و میریم قسمت شنای بانوان. امروز که نیم ساعت فقط وقت داشتیم. وقتی همه از اب بیرون اومدیم یه مار تو آب سرشو بالا آورده بود و داشت با افتخار شنا می کرد. غریق نجاته گفت دیروز هم اومده بوده! و همه جیغ میزدن.
یکشنبه 19 تیر 1401
امروز صبح داشتم در مورد مار دریایی سرچ میکردم و ویژگی های مارهای سمی رو که میخوندم این دریایی ها استثنا بودن! مثلا ویژگی مردمک چشم. دیگه به ای نتیجه رسیدم تحقیقاتمو ولش کنم.بعد رفتیم دریا. ماسه ها خیلی داغ بود و هر قسمتی از پوست که ضدآفتابش جامونده بود خوب تو آفتاب سوخت. حدود 2 ساعت تو آب بودیم و از خستگی داشتم می مردم. چون موج کم بود حضور لجن خیلی گسترده بود. بعد رفتیم ناهار و استراحت. مایوها تا عصر تو این آفتاب خشک شد و دوباره عصر رفتیم دریا. نجات غریقه گفت مار با موج میاد. چون امروز تعطیل رسمی بود غلغله بود و نمیشد به راحتی صبح همدیگه رو روی آب بکشیم. عصر هم دوساعت تو دریا بودیم.
دوشنبه 20 تیر 1401
راه افتادیم به سمت شاهرود. هوا وحشتناک گرم بود و دچار گرمازدگی شدم. حالم بد بود و دیگه نمی تونستم از جنگل های توسکستان لذت ببرم.
مزرعه توسکا، جنگل توسکستان
پنج شنبه و جمعه 7 و 8 مرداد 1400
طبق زیرنویس دیشب تلویزیون ورودی های استان مازندران بسته است. برای گلستان چون چیزی اعلام نشده نبود تصمیم گرفتیم اون سمت بریم. از جاده آزادشهر به طرف گرگان راه افتادیم. آسمان آبی پر از ابر های عجول بود و نگاه کردن به حرکت سریع و تغییر شکل دادنشون خیلی لذت بخش بود. به پلیس راه که رسیدیم دیدیم بعضی از ماشین هارو بر می گردونن. به ما چیزی نگفتن و ما رد شدیم. دیگه اینکه بعدا بفهمیم جریمه تردد شدیم یا نه رو الله اعلم. وقتی به گرگان رسیدیم سمت ناهارخوران رفتیم. دیدیم تو شهر بنر زدن اقامت در کلیه پارک ها ممنوعه. نزدیک خیابون النگدره-ناهارخوران ترافیک بود و ماشین هارو بر می گردوند. وسط اون ترافیک یه آقایی به زور جعبه دستمال گلریز مینداخت تو ماشین و میگفت عیدیه بعد میگفت ده تومن بدین! حالا قیمت رو جعبه پنج تومن بود. به زور هم بی کیفیت ترین لپ لپ رو داد به خواهرم و گفت عیدی من بعد باز گفت پنج تومن برای این بدین، گفتم عیدی بود که، گفت عیدی ما اینجوریه:l. باز هم از اینجا رد شدیم! ناهار خوردیم و حس جاده و برگشتن نبود. به سمت روستای زیارت رفتیم تا به سمت منظره جنگل هتل بگیریم. یک هتلش که تعطیل بود اون یکی دیگه هم اتاق خالیش رو به جنگل نبود. برگشتیم گرگان و دوباره اون ترافیک رو اون طرف خیابون می دیدیم. تو گرگان یه هتل خوب پیدا کردیم و اتاق گرفتیم بعد هم رفتیم تو شهر تا لباس راحتی بخریم. بیشتر مغازه های مجتمع تجاری ها تعطیل بود. بالاخره یه لباس پیدا کردم. مسواک رو هم که هتل می داد. هوا برخلاف دفعه قبل خوب بود.
صبح بیدار شدیم و رفتیم صبحانه خوردیم و دوباره برگشتیم تو اتاق تا ساعت یازده تو مود استراحت بودیم. بعد رفتیم سمت دریاچه توشن که علاوه بر خاکریزی ابتدای جاده اش اونایی که برمی گشتن بهمون گفتن دریاچه خشک شده. دیگه از جاده توسکستان به سمت شاهرود راه افتادیم. اوایل جاده یک بنر کوچولو نوشته بود مزرعه توسکا. قرار شد بریم ببینیم چیه. رفتیم دیدیم مزرعه تمشکه، نفری بیست تومن ورودی می گیره جای نشستن هم داره. منقل هم داره غذاتو خودت درست کنی. تمشک هارو می تونستی بکنی بخوری ولی اگر در حد یه سطل می خواستی جدا بیست تومن می دادی یه سطل کوچولو می گرفتی. همه مدل حیوون اهلی هم توش می چرخیدن. یک مرغ بود که پرهای پشتش کامل کنده شده بود. گل های آفتابگردونش خشک شده بودن ولی تخمه هاش قابل استفاده بود. تو فصل توت فرنگی هم توت فرنگی داره. اونجا آش گرفتیم و خوردیم و بعد از حدود دوساعت به طرف شاهرود راه افتادیم.
یه جا تو جنگل نشستیم که رودخونه ازش رد می شد و آتش آماده کردیم تا آب رو جوش بیاریم و سیب زمینی آتیشی درست کنیم. یک ساعت و خرده ای هم اینجا بودیم و دوباره راه افتادیم.
از یک قسمتی از مسیر هم ابرها پایین اومده بودن و با سرعت حرکت می کردن. فکر می کردی فیلم رو گذاشتن رو دور تند. این آخر هفته هم گذشت... .
روستای زیارت، جنگل النگدره
جمعه 11 تیر 1400
از هوای گرم حاشیه کویر فرار کردیم به سمت شمال. جاده توسکستان خیلی خنک بود و همه ابرها پایین اومده بودن طوری که اول فکر کردیم دود آتیشه! ولی گرگان که رسیدیم هوا گرم و شرجی بود. ناهار خوردیم و آبشار روستای زیارت رفتیم. جای پارک نزدیک بود و فقط در حد شاید پنج دقیقه پیاده روی داشت. بعدش هم رفتیم به فروشگاه واقعی یکی از پیج های اینستا که تو گرگانه سر زدیم. برای برگشت هم از جاده آزادشهر اومدیم که در مقایسه با توسکستان بیابون حساب میشه!