شیراز 1401 قسمت 2
چهارشنبه ۱۳ مهر
امروز صبح بعد از صبحانه مفصل اسنپ گرفتیم بریم تخت جمشید.
چون تعطیل رسمی بود بازار وکیل تعطیل بود برای همین روز دوم رو به اینجا اختصاص دادم. موقع بیرون اومدن از اتاق خدمه هتل گفت در رو براش باز کنیم. مردد بودم ولی انجام دادم. مسئله اعتماد به غریبه ها روز به روز داره برام سخت تر میشه به خاطر همین به مسئول پذیرش هتل اطلاع دادم. کل راه راننده آهنگ مزخرفش رو بلند کرده بود و کر شدم. جرات نداشتم چیزی بگم. بالاخره وسط ناکجا آباد بودیم و بعدش وسط راه هم با یه ماشین شاسی بلند داشت کل کل میکرد.
تخت جمشید ظاهرش چهارتا سنگخرابه اس ولی وابسته اش شدیم! بعد از سه ساعت دور زدن تو محوطه و موزه نسبتا کوچیکش واقعا سخت بود برگردیم. عظمت خاصی داشت. واقعا وقتی سالم بوده چی بوده! دوربین واقعیت مجازی رو هم که اول گفت یه ربع باید صبر کنید و ما صبر نکردیم و به راهمون ادامه دادیم. دیگه بعد از سه ساعت که به دروازه همیشه شلوغ رسیدیم نای دوربین گرفتن و دوباره دور زدن نداشتیم. وسط کار یه بستنی سنتی از کافه اش گرفتیم که سفید بود. واسه همین گفتم سس شکلات بریزه مشتری بعدی هم تایید کرد بستنی سنتی همه جای ایران سه رنگ داره! ولی طعمش خب بود. والدین بی مسدولین رو هم می دیدیم که بچه نوزاد رو آورده بودن زیر اون آفتاب داغ و مثلا با ملحفه سفیدی که روش انداخته بودن مراقبت می کردن.
بعد اومدیم هتل و استراحت کردیم. پاهام خیلی درد میکرد. برای عمارت شاپوری زنگ زدیم که ببینیم ساعت کارش چطوره گفت امروز کلا رزروه. به بخش خصوصی واگذار شده و داخلش رستوران شده و همینجوری نمیشه رفت، نمای شبش ولی قشنگه. بعد اسنپ گرفتیم بریم رستوران پرهامی. راننده گیج وقتی نقشه میگفت چپ، میرفت راست! آخر از یکی آدرس پرسید که گفت رستوران تعطیل شده. گفتیم بازار وکیل اگه بازه بریم اونجا. گفت بازه! سر راه رستوران کته ماس رو دیدیم گفتیم نگه داره پ.ن در مجموع بررسی امتیاز رستوران ها در اسنپ و مپ و اینستا این جزو پر طرفدارها حساب میشد. دکور قشنگی داشت ولی افتضاح ترین دیزی عمرم رو اونجا خوردم. انگار خوراک لوبیا بهت دادن. غذای نسبتا آماده هم حساب میشه ولی کلی لفتش داد بیاره. دوستم که رفت پرسید پس کی آماده میشه گفت رو منقل گذاشتن! رو منو هم لیبل قیمت زده بود ولی باز با یه قیمت دیگه حساب می کرد. اصلا از رستورانش خوشم نیومد.بعد اومدیم بریم بازار وکیل که گفتن تعطیله. فقط تو بازار شاهچراغ یه دور زدیم و برگشتیم هتل.
پنج شنبه 14 مهر
صبح بعد از صبحانه مفصل اسنپ گرفتیم برای باغ جهان نما. راننده تو راه از جلوی شلوغی دادگاه که رد شدیم شروع کرد به تعریف کردن که در زمان های دور چقدر کارخونه تو شیراز فعال بوده و چندتا نیروی کار میگرفتن و افراد با مدرک دیپلم چقد ارتقای شغلی میتونستن بگیرن. اینکه بیکاری و پیامدهاش چقدر کم بوده.
ساختمون وسطش باز ورودی جدا میگرفت و یه بچه موزه بود.
اسکناس و تمبر قدیمی با نکات جالبی داشت. اون پوستر پادشاهان ایران رو هم هفتاد تومن میداد.
یه اتاق هم بود که نقاشی فسفری داشت.
بعد رفتیم حافظیه. دم در فال و شاهدش رو بیست تومن میفروختن. ورودی پنج تومن بود. خیلی شلوغ بود ولی فضای گرمتری نسبت به سعدیه داشت. فروشگاه صنایع دستیش هم خیلی قشنگ بود.
بعد تاکسی گرفتیم رفتیم بازار وکیل. قیمت صنایع دستی و مسقطی ارزون تر از جاهای دیگه بود. ترمه های متنوعی هم داشت.
سرای مشیر هم سر زدیم. مسجد وکیل رو هم یه بازدید از سمت شبستان کردم و بعدش ناهار رفتیم رستوران شرزه. دوتا رستوران عمارت گلبهاری و سفره خانه وکیل غذا تموم کرده بودن یا جا نداشتن. شرزه غذاش معمولی بود و ساعت چهار کلم پلو تموم شده بود و مجبور شدم غذای معمولی بگیرم. سالاد شیرازیش ولی خوشمزه بود. بعد رفتیم گرمابه وکیل و دیگه به موزه پارس نرسیدیم که تا ساعت پنج و نیم بود.
تاکسی گرفتیم رفتیم ارگ کریمخان. داخلش حمام داشت و یه سری ماکت پادشاها هم تو یه اتاق بود و یه خانم راهنما داشت در مورد زندیه توضیح میداد. منظره شب ارگ خیلی قشنگتره.
بعد رفتیم عمارت شاهپوری که عملا داخلش رستوران و کافه است و قابل بازدید همینجوری نیست و برای محوطه ورودی میگرفت. مراسم عروسی هم اونجا بود و خیلی شلوغ بود که اصلا یادم رفت عکس بگیرم. بعد اسنپ گرفتیم که کلی طول کشید با اون ترافیک بیاد و برگشتیم هتل.
جمعه ۱۵ مهر
صبح بعد از صبحانه و یه کم استراحت و تحویل اتاق و چمدون هامون به اتاق چمدان رفتیم باغ ارم. حوضش خیلی قشنگش کرده بود. اسمش باغ گیاهشناسیه ولی تنوع گیاهیش به پای باغ گیاهشناسی تهران نمیرسه.
بعد تاکسی گرفتیم بریم مجتمع تجاری خلیج فارس. لباس های خاص و قشنگی داشت و قیمتش مناسب بود. بعدش برای غذا رفتیم دوباره رستوران دوسی. تجربه غذای اون دو رستوران و تعطیلی اون یکی و گرسنگی مجالی برای امتحان رستوران جدید نمیذاشت. دوپیازه آلو و کوبیده سفارش دادیم که خیلی خوشمزه بود.
بعدش رفتیم تو نمازخونه هتل نشستیم. متاسفانه پرواز ساعت ده دو بار تاخیر خورد و ما ساعات 12:30 پرواز کردیم. اون ساندویچ کوچیک که تو ذوق آدم می زد یه طرف اون میز کثیف هواپیما که هر بار نگاش میکردم یه جور اشتهامو کور می کرد یه طرف که از غذای هواپیما دیگه انتظاری نداشته باشم!
ولی در کل این سفر شیراز رو خیلی دوست داشتم. خوشحالم که مقصد سفرمون اینجا بود.
از تصاویر لذت بردم :
امیدوارم یک روزخودتون از نزدیک ازشون لذت ببرید
سلام. از خواندن مطالب و دیدن تصاویر وبلاگتان لذت میبرم. ولی دربارهی محتوای نوشتاری وبلاگتان عرض مختصری داشتم. خواهش میکنم هنگام نوشتن مطالب، کمی بیشتر دقت کنید تا راحتتر بتوانیم نوشتههای وبلاگتان را بخوانیم.