حوری پولو

سفرنامه

حوری پولو

سفرنامه

بابلسر نوروز 1401

بابلسر

سه شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۱

دیشب کلی بالا پایین کردیم و قرار شد بریم گرمسار و چهارشنبه از گرمسار شمال چون اخبار گفته بود از تهران به شمال ترافیک سنگینه و راه هم از خرم آباد تا شاهرود طولانیه. واقعا جاده بیشتر از 4-5 ساعت تحملش برام سخته. استان مرکزی که جاده اش داغون بود. آسفالت وصله زده و بالا و پایین افتادنمون عوارضی که دادیمو حیف می کرد. از جاده ساوه هم رب انار و لواشک انار خریدیم. فروشنده میگه انار کوهی شیرینتره. لواشکه خیلی خوشمزه بود. بعد قم رسیدیم. رفتیم حرم نماز مغرب و عشا رو بخونیم. پارکینگ رو یه جور ساختن که حتما از وسط بازار شمسه رد بشی بعد برسی حرم. دعای توسل رو هم خوندیم. چون اخبار امروز گفت از تهران به شمال ترافیک نیست قرار شد بریم شمال! از محور هراز رفتیم ولی به خاطر تصادف، به ترافیک خوردیم. امامزاده هاشم یک توقف داشتیم و هرچی خریدیم با قیمتی بالاتر از روش داد. واقعا سر گردنه بود. توقف بعدی جای یه سری سوپری بود که ساندویچ سرد گرفتیم برای شام. هوا خیلی هم سرد بود.بعد از ۱۲-۱۳ ساعت جاده رسیدیم بابلسر. خوشبختانه فقط متل اول پر بود ولی دومی،بامداد، خالی داشت و تمیز و نوساز بود. جلوی بعضی سوئیت ها تخت و بعضی ها میز و صندلی بود.



دو سه شب هم اینجا موندیم. غروب روز اول کنار دریا خیلی خوب بود.




جاده فریدونکنار هم رفتیم همه مغازه هاشو مثل همیشه دیدیم. یه سر هم به بازار توی خود بابلسر زدیم و شب بستنی خوردیم. سوپری های اینجا هم همه چیز رو گرونتر از قیمت روش میدادن!

 بعد برگشتیم سمت شاهرود. وسط راه رفتیم چشمه علی کنار رودخونه اش ناهار خوردیم.



بعد دوباره راه افتادیم. تو راه دیدیم یه آمبولانس به سمت سمنان داره میره. خیلی وقت بعد، نزدیکی های دامغان دیدیم یه ماشین تصادفی هست و یه خانم و دختر دارن شیون می کنن. دور زدیم رفتیم پیششون که یه پسربچه اشاره میکرد و میگفت برید و واینستید چیزی نیست. گفتیم چیزی لازم ندارید؟ آب نمیخواین؟ گفت نه.


بابلسر

بابلسر


مرا سفر به کجا می برد؟

کجا نشان قدم نا تمام خواهد ماند
و بند کفش به انگشت های نرم فراغت
گشوده خواهد شد؟
کجاست جای رسیدن، و پهن کردن یک فرش
و بی خیال نشستن
و گوش دادن به
صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور؟

و در کدام بهار
درنگ خواهد کرد
و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد؟

 

"سهراب سپهری / گزیده‌ای از شعر: مسافر"


شنبه 7 فروردین

ساعت ده از قزوین به سمت بابلسر راه افتادیم. برنامه گیلان بود ولی به خاطر بارندگی های این دو روز که ظاهرا بابلسر خیلی متاثر نمی شه اومدیم اینجا. ساعت چهار گذشته بود که رسیدیم ولی نسبتا زود جای مناسبی پیدا کردیم.

یه کم کنار دریا رفتیم و شب تو شهر دور زدیم.




یکشنبه 8 فروردین

صبح رفتیم بازار گردی تو فروشگاه های جاده فریدون کنار.بعد هم ناهار و استراحت و بعد هم کنار دریا.  عصر دوباره رفتیم ادامه همون فروشگاه ها. صدای بچه ها از موزه رفتن ها و خرید در اومده، دوست دارن همش برن دریا!

برای نیمه شعبان یک نفر چندتا بچه رو بسیج کرده بود تا بیان دم سوئیت هامون بستنی لیوانی بدن.




دوشنبه 9 فروردین

صبح بازار، ظهر دریا، عصر بازار.

چون گفتن راه ها بسته است برای یه شب دیگه تمدید کردیم.



سه شنبه 10 فروردین

پروژه بازدید فروشگاه های فریدونکنار صبح تموم شد. کنار دریا رفتم و تا غروب لب ساحل بودم. بعد هم استراحت و وسایل رو جمع و جور کردیم.

به نظرم تنها علت وضعیت قرمز تو شمال مسافرها نیستند. واقعا میزان استفاده از ماسک تو فروشنده ها پایین هست و مجالس عروسی هم به راه!

سفرنامه نوروز 1400 هم امروز تموم شد... .