شوشتر
شنبه ۶ فروردین ۱۴۰۱
چه زود ششم شد. صبح راه افتادیم سمت شوشتر. سازه ها و آسیاب های آبیش معروفه. سر راه یه شهر ویس بود و بیست کیلومتر بعدتر شهر جدید رامین. تو محوطه سازه های آبی شوشتر در اصلی ورودی می گرفت و میتونستی یه آسیابو ببینی. هیچ توضیحاتی هم نزده بود. فقط بنر بارکد بود که هرکار کردم بارکدخوانم نمیخوندش.
ماکت همین مجموعه هم اونجا بود.
یه جا هم به جای آسیاب یه آقای بافنده بود که گلیم میبافت و میگفت پارسال ماهی سه میلیون و امسال ماهی پنج میلیون اجاره میده. هر گلیم رو هم سیصد کمتر نمیفروخت. میگفت خیلی طول میکشه ببافه. توزیع آب طوری تنظیم شده بود که چند آسیاب به حرکت در میومد. هر آسیاب هم یه اسمی داره.
سال 1314 هم بر اساس پتانسیل اینجا نیروگاه برق زدن.
از مجموعه که بیرون میومدی از کوچه بعد از پارکینگ
که به خانه های تاریخی راه داشت یه در به همین محوطه بود که ورودی نداشت ولی ۱۰۳ پله میخورد میرفت پایین.کلا منظره کلی هم از اینجا هم قشنگتر بود.
از اینجا صف قایق سواری اون طرف رو می دیدی که غلغله بود. این وسط از گرما داشتم میپختم دیدم بعضی از آقایون با این شلوار مشکی های پاچه گشاد دارن راه میرن، یکیشون پاچه اشو بالا زده بود و یه شلوار سفید دیگه زیرش داشت! یکیشون هم بلوز پشمی داشت!
عکس های اینجا تو گوگل مپ:
https://goo.gl/maps/GjfrNtPWbAMzWzz2A
بعدش در راه برگشت به اهواز طبق توصیه یکی از دوستان تو شهر ملاثانی بستنی با شیر گاومیش خوردیم. رفتیم بستنی مخصوص ملاثانی تاسیس ۱۳۵۶. بستنیش بافت نرم و سفیدی داشت ولی مزه خامه می داد.من خامه سفید دوست ندارم.رفتم سس شکلات بگیرم بریزم روش که گفت تموم شده. فروشنده گفت شیر گاو میش گرونه برای همین بستنی با شیر گاو و خامه گاومیشه.
بعد رفتیم بازار امام خمینی تو اهواز. کلا اون منطقه پر بازار بود. نصف وقت من به پیدا کردن سرویس بهداشتی رفت. خریدی هم نکردم. ساعت هفت هم رفتیم پارک جزیره لب کارون. دیدیم همینطور صندلی های پلاستیکی رو چمن ها هست. خوشحال از امکانات پارک برداشتیم و یک ساعت نشستیم. متعجب از رها بودن اینا تو محوطه. یه مادری هم میخواست از بچه لب کارون عکس بگیره این هی به ما نگاه میکرد و میخندید و دست تکون میداد. آخرش که اومدیم بریم، یه پسره اومد بهمون گفت صندلی ها کرایه ای بوده ولی هرچقد میخوای بده! بعدش رفتیم رستوران شام بخوریم. موسیقی زنده فارسی و عربی داشت و صداش کر کننده بود. دلم میخواد غذامو تو سکوت بخورم.