حوری پولو

سفرنامه

حوری پولو

سفرنامه

خرم آباد نوروز 1401

خرم آباد


یکشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۱

بعد از بازدید دزفول دوباره رفتیم تو جاده. دوتا عوارضی داشت. دومی از سواری ۲۱۰۰۰ تومان میگرفت. ولی جاده اش خوب بود و یه عالمه تونل داشت حتی یک و نیم و دو کیلومتری. هویت هم داشتن. اسماشون مثلا زال و چارتایک بود.یکی هم گندم‌کار بود. کوه ها هم خیلی جالب بود. به جای قله تیز انگار یکی صاف تراششون داده بود.



بعد رسیدیم خرم آباد و بعد از یه استراحت کوتاه رفتیم دریاچه کیو. داخل دریاچه اردک اینا داشت و ازین قایق های سواری. یه کشتی کوچولو تفریحی هم داشت.



 

دور دریاچه ماشین هایی بود که یا کافه بودن یا رستوران! هوا سرد بود و پالتو پوشیده بودم.یه نسکافه از دکه گرفتم تا گرم بشم. جلوتر هم از یه دستفروش چاغاله گرفتم.

 



خرم آباد کوهستانی و سرده.کوچه ها یه جاهایی پرشیب یا پر چاله اس. این طرف ایران  به جای عمو میگن دایی. مثلا دایی ممنون.


دوشنبه 8 فروردین 1401

 

صبح رفتیم به سمت آبشار نوژیان.اینجا آبشار زیاد داره ولی تورها نوژیان و بیشه میبرن.این یکی نزدیک خرم آباد بود. هرچند مسیر مارپیچ کوهستانی طولانی داشت. جاهایی که یه کم گرمتر یود درخت ها سبز تر بودن. از کوه بالا میرفتیم درخت ها لخت بودن، پایین تر میومدین سرسبز میشدن. رسیدیم آبشار و باید ورودی میدادیم. اگر کسی میخواست زرنگ‌ بازی کنه و ماشینو پایین پارک کنه ورودی نفری میگرفتن. پیاده روی خیلی کمی داشت.






آبشار قشنگی بود و اون طرف هم یه آبشارچه بود. بعدش نشستم لب این آبشارچه با ویو آبشار بزرگ و صدای این سعی کردم از لحظه حال لذت ببرم. پامو کردم تو آب. خیلی یخ بود. اصلا نمیشد نگه داشت.آخر کار که کفش و جورابمو پوشیدم انگار  پاهام بی حس بود ولی حس خوبی بود.



سرویس بهداشتیش تمیز بود ولی در نداشت و پرده بود.


بعدش تو راه برگشت به خرم آباد جای یکی از این سیاه چادرها جگروز خوردیم.



جگر رو تو پرده چربی میپیچن. خیلی خوشمزه بود و قیمتش هم خوب بود. با اینکه قطعاتش درشت بود اون طعم ناملموس جگر رو حس نمی کردی. خیلی مهمه اولین تجربه از هرچیزی خوب باشه.




اون طرف هم دشت سرسبز بود که باد میزد چمن های سبز زو تکون میداد. منظره دلنوازی بود.


 

بعد اومدیم بریم غار دوشه که بلد آدرس رو کوچه باستان چهارم داد و چیزی نبود. از یکی هم که پرسیدیم گفت اینجا غاری نیست.

 

رفتیم فلک الافلاک. نزدیک در ورودی پسربچه هه داد میزد ماسک بفروشه. ورود با ماسک اجباری بود. تنها جایی که چنین استفاده ای از فرصت می کردن برای فروش ماسک همینجا بود.




یه بخشیشو موزه کرده بودن. عمدتا مردم شناسی بود و بخش کوچکی باستانی بود. سعی کرده بودن از جلوه های سمعی و بصری استفاده کنن. کلی ماکت و تابلو عکس، انواع سازها، صنایع دستی، رسومات رو به نمایش گذاشته بودن.



ویترین طلسم ها و اشیا:





صنایع دستی:



 از سنگ قبرها هم خوشم اومد!





شکار کبک ها هم جالب بود.





مراسم عروسی:




فیلم و مستندش هم اون طرف پخش میشد.


اشیا باستانی:


این به نظرم شبیه مجسمه های بوداییه!








تو محوطه بیرونی مسئول آموزش دانشگاهمو دیدم. چه دنیای کوچیکی! بهش نگاه کردم ببینم چیزی میگه که یه وقت اشتباه نگرفته باشم، ولی دیدم چیزی نگفت و رفتم. بعد یادم اومد عینک آفتابی دارم و ماسک معلومه نمیشناسه  !

 اینجا یه کتابچه و نقشه دادن ولی در کل از عملکرد میراث فرهنگی اصلا راضی نیستم.راهنماهاشون پرواکتیو که نیستن بماند بعضی وقتا سوال میپرسی هم احساس میکنی میخوان از سر بازت کنن.

لینک عکس های موزه قلعه فلک الافلاک در گوگل مپ:

https://goo.gl/maps/6U8NsXAgJJ9BjSeG7

 

بعد گفتیم بریم یه غار دیگه.گوگل مپ غارهارو نداشت و با بلد باز رسیدیم همون نقطه! دونفر داشتن نقشه برداری مهندسی میکردن ازونا پرسیدیم.گفتن غارش چیزی هم نداره.گفتیم کجا بریم الان؟ جاذبه این شهر دیگه چیه؟ گفت برین بام لرستان. رفتیم رو قله قاف.یه رصدخونه داشت که رفتیم کافی شاپ یه چیزی بخوریم گرم بشیم. این مسئول رصدخونه که میز بغلی ما نشسته بود جلسه داشت و هی تعریف میکرد از رصدخونشون. آخه من نمیدونم درسته ارتفاع زیاده و آلودگی نوری کمه ولی ابری که میشه! مسئول کافه هم زحمت نوشتن سفارش رو به خودش نمیداد و شیرکاکائو منو یادش رفته بود با سفارش بقیه آماده کنه. بعد از غروب برنامه رصد و اینا داشت و نفری پنجاه تومن بلیطش بود. اصلا نمی ارزید. دوتا فیلم کوتاه از بزرگی خلقت یود،یکی از زندگی در ایستگاه فضایی که تو سالن آمفی تئاتر نشون میداد.بعد آسمان نما که مثلا تصویر زنده از آسمان بود و صورت های فلکی رو توضیح کلی داد‌.همین اپ استلاریوم من کیفیتش بهتره! سمت مخالف دسته دب اکبر رو ادامه بدیم میرسیم به ستاره قطبی که جهت شمال رو نشون میده و ته دسته دب اصغره.شکارچی میخواد خوشه پروین رو شکار کنه برای همین خدایان ثور رو به عنوان مانع جلوش گذاشتن.پشت شکارچی هم ستاره شباهنگه که سگ هاشن.تو ثور یه ستاره زرد هست که درحال مرگه.تو خنجر هم یه سحابیه که محل زایش ستاره است.

بعد رصد اون سحابی خنجر شکارچی بود که یه هاله سفید دور یه نقطه سفید بود.کلی هم از تلسکوپشون تعریف میکرد و هی دانش بنیان دانش بنیان میکردن. فروشگاه کتاب و وسایل مرتبط با نجوم هم داشت.

ولی ویو شهر شب خیلی قشنگ بود. نقاط سیاه وسط شهر هم کوهه. موقع غروب هم ترکیب رنگ های آسمون خیلی دلنواز بود. حیف که فیلتر دوربین گوشی تغییرش میده.