اگر روستای اصفهک طبیعت گل و خاک بود، روستای ازمیغان طبیعت سنگ و کوه بود. چشمه آب با آن ماهی های اسپا را هم داشت که وقتی غذا می ریختیم گله ای به خاطر غذا روی سر هم می ریختند، طوری که بدن بعضی ها با هوا تماس پیدا می کرد. اگر در نواحی کم عمق تر غذا می ریختیم فکر کنم به خاطر همین تماس هوا کلا نمی آمدند، بزرگترهایشان هم که فقط در بخش های عمیق تر بودند. لیدر تور می گفت طبس برای گیاهان دارویی اش معروف است. انقوزه هم داریم کیلویی یک میلیون و خرده ای است، کلی معادن مختلف از جمله زغالسنگ هم داریم.
خاطره بعدی که می خواهم تعریف کنم به نوعی قدرت تبلیغات را می رساند. در ازمیغان همینطور که داشتیم به سمت دریاچه می رفتیم در یک دوراهی باید به سمت راست می پیچیدیم، سمت چپ هم یک خر ایستاده بود، هیچ کس به آن خر توجهی نمی کرد و همه به سمت راست می پیچیدیم تا اینکه لیدر گفت همه سر دوراهی جمع بشویم تا چیزی را توضیح بدهد. بعد گفت الاغ ماده است و خر نر. این را در 18 سال تحصیل کسی بهمان نگفته بود. من در 24 سالگی باید بفهمم رابطه الاغ و خر مثل مرغ و خروس است؟! شیرش کیلو پنج میلیون تومان است و از شیر گاو دویست برابر بیشتر خاصیت دارد. حسابی چهارستون بدن محکم می شود. عنبرنسایش هم که خاصیت دارد. در سطح جهانی هم اعلام شده گونه رو به انقراض است و خیلی از او کار نکشید. بعد از این توضیحات بعضی ها رفتند تا با این گونه رو به انقراض عکس بگیرند!
تمام مدت داشتم فکر می کردم این همه ثروت در هر وجب از این مملکت هست و چرا ما ثروتمندترین کشور جهان نیستیم.
بعد به امامزاده حسین ابن موسی کاظم (ع)، برادر امام رضا (ع) رفتیم. از آن امامزاده هایی است که خوب به آن رسیدگی کرده اند. به خاطر حضور نخل های سبز و درخت های پر از نارنج و آسمان آبی صاف و کاشی کاری آبی و سنگفرش هایش خیلی باصفا بود. برای نماز و ناهار اینجا بودیم.