بوشهر
یکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰
مثلا صبح زودتر بیدار شدیم و حاضر شدیم که سال تحویل بوشهر باشیم.ولی راه خیلی طولانی بود.کوهستانی بود ولی انصافا جاده اصفهان به یاسوج برخلاف شاهرود- شمال پهن و پر از تونله. تازه کنار هر تونل مشخصاتشم نوشته.طولانی ترینشون حدود دو کیلومتر بود.بچه تونل هم داشت.مناظر زیبایی بود.یه شهر بود به اسم پاتاوه! کنار همین جاده اش دوتا داروخونه بود. شیرینی فروشی و نونوایی و کفش فروشی هم حتی بود.کلا تو شهرهای این مسیر سرزندگی رو می بینی. ناهار رو هم کنار رودخونه نزدیک پاتاوه خوردیم. همه جا هم رو بنر چنجه رو نوشتن کنجه. سال تحویل چهل کیلومتری بوشهر بودیم. دشت هارو تو روشنایی دیدیم ولی نخل ها به تاریکی خورد. بعد که رسیدیم انقدر خسته بودم که فکر دریا رفتن رو هم نکردم!
دوشنبه ۱ فروردین ۱۴۰۱
صبح اول رفتیم نزدیکترین پارک ساحلی.
بعد رفتیم موزه تاریخ پزشکی بوشهر. موزه رایگان بود ولی راهنماش که استاد دانشکده پزشکیه نیم ساعت برامون توضیح داد. اولین موزه تو این مملکت که راهنمای درست و درمون داشت.البته غیر از موزه جواهرات تهران که اونم تند تند حرف میزنه و نمیذاره تو برق جواهرات غرق بشی. عکس یه داروخونه دارای قرارداد با فایزر هم بود.یه سری جنین هم تو الکل گذاشته بودن که ناهنجاری داشتن.راهنماش عرق ملی زیادی داشت.روبروش هم بقیه عمارت دهدشتی بود. سایت موزه بازدید مجازی هم داره:Medhistory.ir
جنس این چشم ها از کریستاله. خیلی ازشون خوشم میاد.
اون وسط نوشته فایزر.
طبق توضیح استاد کبودی این جنین به خاطر ضربه ناشی از زمین خوردن یا کتک خوردن تو شکم مادرش بوده و به احتمال زیاد دومی درسته.
چون کاهش سایز و اپلود عکس ها برای وبلاگ وقت گیره، عکس های خیلی بیشتری رو تو گوگل مپ آپلود کردم، حتما ببینید:
https://goo.gl/maps/Vw6rokjjPUCuXWG38
این ساختمون نوسازه با طرح سنتی.
بعد رفتیم ناهار رستوران.دوپیازه میگو گرفتم.پر پیاز داغ, سیب زمینی و میگو بود. بعد رفتیم ساحل ریشهر که کلی تعریف میکنند.راستش به خاطر اون گیاهاش خیلی بو میداد ولی اون صخره هاش قشنگ بود.خیلی هم شلوغ بود.
https://goo.gl/maps/FhMPNvQCx266s7rz8
بعد رفتیم بندرگاه که داخل کشتی هارو ببینیم ولی چیزی نبود.یه عابر آب هم اونجا بود! ده لیتر دو و پونصد.نیروگاه اتمی چهارکیلومتریشون،دریا کنارشون،آب باید از عابر آب بگیرن!
بعدش برگشتیم بوشهر و رفتیم پارک ساحلی صدف.من صدفی ندیدم.ولی منظره خیلی قشنگ بود.خورشید کل امروز پشت ابر بود ولی هوا گرم بود. از عصر کنار دریا یه دفعه خیلی خنک شد ولی منظره قبل غروب خیلی زیبا بود.دلم نمیومد ازونجا برم ولی خب بقیه تو ماشین منتظر بودن. تو پارک اینجا مردم کلی چادر هم زده بودن. این پارک رو بیشتر از ریشهر دوست داشتم.
بعد رفتیم مجتمع تجاری زیتون که برخلاف ظاهرش تعداد مغازه هاش کمه. روبروی زیتون یه لباس فروشی بود که اقساط ده ماهه میداد. شرایطش خرید بالای دو میلیون بود و ضمانت هم فقط طلا! یه مغازه هم نوشته بود نسیه فقط روز برفی. اینجا با اینکه روز اول عید بود خیلی از مغازه هاشون هم صبح هم عصر باز بودن حتی طلافروشیاشون.زنجان یادمه همشون روز اول تعطیل بودن،انقد احساس غربت میکردی.
اینجا اولین شهری بود که دیدم عکس شهیدهای خانم رو هم تو خیابون زدن!
سه شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۱
صبح تا بیدار شدیم و حاضر شدیم ساعت یه ربع به یازده شد.رفتیم موزه دریا و دریانوردی خلیج فارس. کلی طول کشید با این بلد نادون برسیم اونجا و حدود دو ساعت اونجا بودیم. موزه خیلی جالبی بود.
پنج تومن ورودیش بود ولی واقعا بهش رسیده بودن. فضای بازی کودکان داشت و قسمت سکه ها یه ذره بین خاص بود که بالای هر سکه که میگرفتی توضیحش رو مانیتور میومد. پیج اینستا هم داره.
@Persiangolf_regional_museum
موزه اش در مورد همه چی داشت.تاریخ،موسیقی،اشیا باستانی، قلمروهای هر سلسله، تصور بابلی ها از جهان، عکس برای دوره های زمین شناسی، ماکت های کیوت جزایر و بنادر خلیج فارس، تاریخ پزشکی حتی. نمایشگاه عکس هم داشت. دوتا تابلو به خط بریل هم بود! فکر نمیکردم دوتا موزه به این خوبی تو بوشهر باشه. بعضی موزه ها چنان با ورودی پوست میکنن و خدماتی نمیدن که از موزه رفتن پشیمون میشی.ولی اینجا بر خلاف انتظارم تجربه خوبی از موزه داشتم .کره دریایی دریانوردا صورت فلکی داره. انقد دلم واسه کشتی رافائل سوخت.
تعداد خیلی زیادی عکس از این موزه تو گوگل مپ گذاشتم. حتما ببینیدشون:
https://goo.gl/maps/TQoPCG3fMTDQpBEQ7
بعد رفتیم دلوار. در واقع دنبال ساحل صدفی بودیم. من آخر تو این استان ساحل صدفی ندیدم. انقدر هوا گرم و آفتاب سوزان بود که نمیشد رفت ساحل. تو پارک ساحلیش پر چادر بود و همه سر تا پاشونو میرفتن تو سرویس بهداشتی خیس میکردن. کلا بوشهر پارک ساحلی با سرویس بهداشتی زیاد داره. به هوای بنر رستوران اینجا اومدیم که فقط گفت خورشت سبزی و مرغ داره! منم گفتم میگو میخوام پس بریم! اومدیم بیرون و رفتیم رستوران مروارید که گفت جمع شده! رفتیم رستوران سربداران! اول اینو نرفتیم چون گفتم ساختمونش جدیده که رستوران با قدمت بریم.کلی که شلوغ بود و اون موسیقی زنده اش کر کننده، تذکر هم فایده نداشت. آخرین نفر غذای مارو آورد. بعد از یک ساعت. ساعت یه ربع به چهار بود و سر همین عوامل سردردم شروع شد. بعد رفتیم مجتمع تجاری های اینجارو دیدیم.بعد اومدیم بوشهر و دم ورودی شهر به خاطر پلاک ماشین بهمون میگفتن خوش آمدید! رفتیم بستنی خوردیم.غروب رو میخواستیم دریا بریم که انقدر شلوغ بود جای پارک گیر نمیومد و ترافیک بود که دریا نرفتیم.
پنیر نخل هم گرفتیم. قسمت مغز که بی مزه اس،اون آوند بزرگ ها تلخ، فقط اون تیکه های شبیه پوست خوب بود.
تنوع پوشش گیاهی اینجا خیلی خوبه. این گل صورتی هارو خیلی دوست دارم.
چهارشنبه ۳ فروردین ۱۴۰۱
صبح از بوشهر خارج شدیم.
به بندر گناوه که رسیدیم به سمت پارک ساحلیش ترافیک سنگینی بود.برای همین نشد ساحلشو ببینیم.هوا خیلی گرم و سوزان بود.بازارش هم که لوازم خونه است به خاطر همین نرفتیم.
بندر دیلم که رسیدیم رفتیم ناهار خوردیم. بعد رفتیم بازار کویتی ها. چیزی هم نخوای بخری انقدر بازارش پرشوره که نظرت رو جلب میکنه و یه مدتی از دلمشغولی هات میای بیرون.یه جورایی شور زندگی توشه.این احساس رو تو مشهد توی خیابون قرنی وقتی از کارآموزی بیمارستان شیخ برمیگشتم داشتم. لباس و خوراکی و آرایشی بهداشتی و لوازم خونه داشت. اولین چیزی هم که خریدم قرص ریلیف بود! سردرد دیروزم خیلی بد بود و وقتی رخ میده تا نخوابم ول نمیکنه.گاهی خوابیدن هم فایده نداره.گاهی از شدت درد نمیتونم بخوابم. کلی با خودم سر مسئله استانداردیش اینا ور رفتم ولی دیگه پسربچه هه گفت حراجه و یه ورق ده تاییش پونزده تومنه! منم گرفتم که اگه ازون سردردا شدم امتحانش کنم! استامینوفن و دیکلوفناک با همه. هیچکس داوطلب نشد امتحانش کنه. خودمم خداروشکر دیگه سردرد نشدم. موقع خروج از بندر یه جایی بود پر لنج پارک کرده. همشون آبی بودن. نمیدونم چرا آپلود فیلم برای وبلاگ انقد سخته.
یک ساعت به غروب به بندر ماهشهر رسیدیم. رفتیم پارک ساحلی مجیدیه.کلی خانواده اینجا بساط کرده بودن ولی خیلی خلوت تر از پارک های ساحلی بوشهر و گناوه بود. حداقل با ماشین به ساحل رسیدیم. ساحلش سنگی بود و برای کشتی تفریحیش باید از شهرداری که داخل شهره بلیط میگرفتی. سوار قایق شدیم که دربستی ۱۵۰ تومن بود. تا نزدیک اسکله صادرات نفت تند میرفت و بر میگشت. آب اینجا شوره و درخت های حرا داره. تو جاده بعدش دیدم یه قسمت هایی اومدن تا وسط دریا یه راه خشکی درست کردن.چراغ تانک های نفت هم روشن شده بود. تو جاده دکل آتیش می دیدیم. بعد رسیدیم اهواز.
https://goo.gl/maps/bXEUfRfUQvUBMD4E6